مادرشوهرعزیزت بهم گفته مادرشوهر عزیزت.این حرف فاطمه به فائزه بود.فائزه تمام پولش رادرکیف پول الکترونیک بدون پشتوانه و نظارت ریخته بودوپول خودراازدست داده بود.او بی پول بودباراول نبود که بی پول میشداوازبانک مرکزی و قوه قضائیه دل خونی داشت این دونهادفقط نبود که پولش راتضمین نمینمودندبلکه بیمه مرکزی هم جزئی ازنهادهای اختلاسگربوداین هاوانمودمیکردندکه ضامن پول ملت شهیدپرورهستندامابیشتربه اختلاسگران دارای نفوذاطلاعاتی کمک میکردند.

پدیده غالب زندگی اونم نم اشکهایی حاصل ازتنهایی  وبی پشتیبان بودن بود حس افسردگی شدیدی را تجربه می نمود.حالش از کیف پول تاپ وغیره بهم میخورد.حتی مادرشوهر که مداوم نمک به زخم اومیپاشیدومیگفت هرکه بی پول هست یعنی عقل ندارد.

فاطمه به او گفت های با جناب عالیه  بودم کجایی حواست بود چی گفتم.فائزه گفت طرح نیمه تمام مادرشوهرمن چیه؟دیگه چی میخواد؟ فاطمه گفت کلافه هستی بهت نمی گم.اوقصدداشت به اوبگویدکه مبلغی پول ازمادرشوهرش گرفته تابرایش داروبخرد.درواقع او این پول رامیخواست به فائزه بدهد که برودداروبخردوبرای مادرشوهرخودشیرینی کندو محبوب دل مادرشوهرگردد.

برخورددوگانه باداعش قسمت اول

بالای شهروپایین شهرقسمت دوم

MATRIXجلدپایانی قسمت پنجم

پول ,فائزه ,بی ,فاطمه ,بهم ,چی ,بی پول ,نبود که ,به فائزه ,فاطمه به ,جناب عالیه 

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

محصولات نانو اسپرت خوش نشین (خرمالوی یاد سابق ^_^) دستمال کاغذی سودا پاسخ به شبهات تاریخی پنگوئن خانم :) انتشار کتاب جوزم|جوزم فروشگاه اینترنتی iSite یه جور دیگه دانلود انواع نرم افزار های مختلف